قدس آنلاین - خیلیها منتظر بودند تا فیلم مهدویان را ببینند، نهتنها کسانی که دغدغهها و سینمای او را دوست داشتند، بلکه خیلیها که منتظر بودند فیلمی متوسط و ضعیف را بر پرده ببینند و بعد، از اختصاص بودجهها و امکانات برای ساخت فیلمهای ارزشی انتقاد کنند و بگویند این فیلمها درحقیقت سست و شعاریاند نیز منتظر دیدن آن بودند.
مهدویان اما تماشاگران را تا آخرین لحظه در سالن نگه داشت، آنها مضطرب کرد، ناراحت کرد، خنداند و کاری کرد بدون اینکه به دیدگاههای سیاسی خود فکر کنند، از کشته شدن نفر دوم سازمان منافقین احساس رضایت و پس از پایان فیلم یکپارچه فیلم را تشویق کنند؛ و این یعنی مهدویان کارش را بلد است و موفقیت فیلم اول او اتفاقی نبوده است.
فیلمهایی از جنس «ماجرای نیمروز» از این جهت اهمیت دارند که بالاخره ما توانستهایم چهرهای را در سینمای خود پیدا کنیم که بلد است از دل تاریخ، قصه بیرون بکشد. موفقیت مهدویان بیش از هرچیز مرهون این است که او درام را میشناسد، آن را بهخوبی اجرا میکند و بر امکانات سینما مسلط است. برای اینکه اهمیت کار مهدویان را بدانیم، فیلم او را با سریال «معمای شاه» مقایسه کنیم. هر دو اثر ادعا دارند به روایت تاریخ معاصر میپردازند، اما تنها بهرهای که مخاطب از سریال محمدرضا ورزی میبرد این است که فلان چهره تاریخی با شخصیت واقعی چقدر شباهت دارد. گریم بخشی از امکانات سینماست که اتفاقاً مهدویان هم استفاده درست از آن را بلد است، اما نکته مهم این است که همه این امکانات در دل داستانی محکم، جذاب و روایتی درست بهکار گرفته شوند؛ اتفاقی که در «ماجرای نیمروز» افتاده است.
نظر شما